پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

ضربان قلب من

سلام عزیزم یکی از دوستام برای وبلاگ نی نی اش صدای قلب نی نی رو گذاشته بود با خودم فکر کردم ابتکار جالبیه منم همین کار رو انجام بدم . دفعه آخری که رفتم مطب برا ویزیت هفتگی از خانوم دکتر خواهش کردم با موبایل برام صدای قلب نازنینت رو ضبط کنه و ایشون هم قبول کردند. بعد هم اونو تبدیل به کد جاوا کردم و گذاشتم تو وبلاگت . این همون صداییه که گفتم بابایی مرتب گوش میده. اومدم بگم ضربان قلب من طنین تپش قلب نازنین تو عزیز دله همین باباو مامان عاشقانه دوستت داریم   ...
27 مرداد 1390

انتظار انتظار انتظار

سلام جیگر طلای مامان خوبی؟ عزیزکم  هر روز که میگذره برا دیدنت بی تاب تر میشم.هر روز لحظه شماری میکنم تا ببینم چه شکلی هستی.وقتی با بابایی صحبت میکنم بابا میگه فکر کنم شبیه خودت باشه و من میگم نه شبیه شماست. آخر سر هم به هیچ نتیجه ای نمیرسیم. یه وقتا که دلم برات خیلی تنگ میشه میرم لباسات رو از کمد در میارم و نگاشون میکنم وقتی تو اون لباسها تجسمت میکنم دلم غنج میره . راستی گفتم که بابایی به مامانی زنگ زد که زودتر بیان پیشم،قرار شد سه شنبه یا چهارشنبه اینجا باشن. دایی مجید باید بره وسایلشو بگذاره خوابگاه بعد بیان اینجا.دایی مجید خیلی دوستت داره بنده خدا حق داره برای اولین بار و آخرین بار تو عمرش دایی میشه.عمو هم که نمیشه پس وقتی ا...
27 مرداد 1390

پاپوش های پینگیلی

سلام مامانی خوبی عزیزم؟ امروز متوجه شدم وقتی عکس وسایلتو گذاشته بودم پاپوش های نازتو فراموش کرده بودم. حالا عیبی نداره که الان برات میزرام. امیدوارم اون پاهای کوچولو،تو راه های بزرگ گام بردارن الهی آمین. پاپوش های نی نی: و یکی دیگه: اینم آخریش(البته دنیا که بیای یرات بیشتر میخرم عزیزم): من و بابا همیشه قلبمون برای تو میزنه عزیزم ...
22 مرداد 1390

ماه آخر و مشکلات خاص خودش

سلام جیگر گوشه حالت چطوره مادر؟ راستش دیگه داریم کم کم وارد ماه آخر میشیم. هرچند خوشحالم از اینکه عمر انتظارم داره کوتاه و کوتاه تر میشه،اما خیلی سنگین شدم . دست و پام همش ورم داره،کسلم یه وقتا که احساس میکنم برای نفس کشیدن هم قدرت ندارم. دیشب بابایی گفت زنگ میزنم به مامان تا زودتر از تهران بیاد.   آخه میدونی این چند وقته تا میرم کاری انجام بدم به خودم آسیب میرسونم . از پس کارها بر نمیام . بعدش هم دیگه نباید تنها بمونم تو این مدت باید یک نفر خونه باشه که اگر اتفاقی افتاد تنها نباشم.  هر روز عروسک هاتو،لباساتو بغل میگیرم و بو میکنم بعضی وقتها با همون ها خوابم میره . تصور پیچیدن صدات توی خونه...
19 مرداد 1390

حتما خیریتی در کار بود

سلام عزیزم امروز اصلا حال و حوصله نوشتن ندارم فقط اومدم بگم اون قضیه که برات گفتم منتفی شد. حتما خیریتی بوده مهم نیست امید به خدا ان شالله یه موقعیت بهتر. اینو بدون تو زندگی یه وقتا اونطورکه دلخواه ماست همه چی پیش نمیره بایدقوی بود و توکل کرد به خدا مراقب خودت باش عزیزم ...
14 مرداد 1390

پینگیل مامان دعا کن

سلام عروسک مامان حالت چطوره؟نمیخوام ازت گله کنم،اما تورو خدا یک مقدار مراعات کن مامان. اینقدر سر و پاهات رو به پهلوهام فشار نده بخدا بعضی شبها از درد خوابم نمیره اما چیزی نمیگم. امروز اومدم بگم ازت میخوام با اون دستای کوچولوت دعا کنی . یه موردی پیش اومده که به آینده شما هم مربوطه دعا کن اگر خیره انجام بشه. شب میام خبرشو میدم که انجام شد یا نشد. راستی خاله سما زحمت کشیده برات هدیه فرستاده، هنوز نرسیده ولی فردا پس فردا پستچی مهربون میاردش و به دستمون میرسه فردا یا پس فردا میام و مفصل راجع به اتفاقات این چند روز مینویسم قضیه خیلی پلیسی شد نه پینگیل جونم؟  یکم صبرکن برات می گم چی شده. من و بابا عزیزه (لقبی که تو به بابا دا...
12 مرداد 1390

******60روز دیگه (فقط دو ماه)******

هورا هورا هورا   مامانی قربون شکل ماهت تنها دو ماه دیگه مونده بیای تو بغلم . ای خدا میشه این دوماه زود زود بگذره دلم برا بچه ام تنگ شده. قول میدم مامان خوبی باشم.خدایا کمک کن از هر نظر برای مراقبت از نی نی آمادگی پیدا کنم ...
7 مرداد 1390

اتاق پینگیل

سلام سلام حالت چطوره مامان خوبی خوشی سلامتی؟ امروز دیگه اومدم عکس های اتاقت رو بذارم. عزیزم شرمنده ام که نتونستم اتاقت رو مستقل کنم. ما دوتا کولر بیشتر نداریم و اون یکی اتاق خواب گرمه ، از طرفی شما که دنیا بیای خیلی کوچولویی و شبها به من نیاز داری قول میدم یه ذره بزگتر که شدی اتاقت سوا بشه و به سلیقه خودت چیده بشه. از بابایی ممنوم که کمک کرد دوتایی اتاق رو چیدیم و حالا..... اتاق نی نی نمای کلی کمد نی نی : نمای کلی ویترین نی نی : لباسهای نی نی : ویترین نی نی : کشو لباس نی نی : تخت و استیکر های نی نی :    بقیه وسایل مثل کالسکه و کریر و... رو به علت کمبود جا تو اون اتاق گذ...
4 مرداد 1390

یک سری از وسایل سیسمونی پینگیل 5

سلام موش موشک حالت چطوره؟ احوالت چطوره؟ امروز بالاخره وسایل اتاقت رو چیدیم. اومدم یه سری از عکس هایی که مونده از وسایلت برات بذارم، تا توی یه پست دیگه عکس کمد و تختت رو بذارم عزیزکم. از خیلی از وسایلت عکس نگذاشتم چون از حوصله این وبلاگ خارج بود عزیزکم. تشک بازی،ماشین،ساعت رومیزی و عروسک نی نی :  سرویس تفلون نی نی : سری نوزده تیکه لباس نی نی :(لباسای بیمارستان) لحاف و تشک نی نی : سرویس پلاستیک تاتیای نی نی : توی پست بعدی عکس از اتاقت آپلود میکنم گل نازم . تو همه سرمایه منو بابایی هستی ...
1 مرداد 1390
1